کتاب به سوی فانوس دریایی

اثر ویرجینیا وولف از انتشارات نیلوفر - مترجم: صالح حسینی-دهه 1920

خانم رمزی که راحت نشسته و پسرش را در آغوش گرفته بود، آماده شد، کمی چرخید و کوشید تا راست‌تر بنشیند و در همان حال نیروی خود را در فضا پخش کرد، سرحال و زنده، چنان که گویی همه‌ی انرژی خود را به نیرو تبدیل کرده بود... ؛


خرید کتاب به سوی فانوس دریایی
جستجوی کتاب به سوی فانوس دریایی در گودریدز

معرفی کتاب به سوی فانوس دریایی از نگاه کاربران
شاهکار. فرم ناپیداتر از خانم دلووی، فضا دلچسب‌تر از «سال‌ها». ترجمه خیلی خوب بود، اما درجه یک نبود.
خوشحالم که سال جدید خورشیدی رو با این هدیه‌ی خارق‌العاده شروع کردم.
نکته‌ی تکمیلی؛ فکر کنم به سوی فانوس دریایی مشمول اکثر قریب به اتفاق نظریه‌های رمان بشه. این دستاورد خیلی جالبیه. چیزی که هنر رمان رو برتر از هر گوهر دیگه قرار می‌ده.

مشاهده لینک اصلی
در آرام و زیبا ساحل Skye در Hebrides راه دور، در ساحل اسکاتلند، قبل از قتل عام جنگ جهانی اول، آقای و خانم Ramsay، خانواده بزرگ خود را، هشت فرزند و چند دوست برای یک تعطیلات تابستانی، دور از آشفتگی زندگی شهر، در لندن. اما با 15 در میز شام، (صرف نظر از خدمتکاران) که یک هدف غیر قابل دستیابی است. خانم رامزی یک زیبایی است، او وانمود می کند این واقعیت را نادیده بگیرد، هنوز هم پیری، درخشان، دور، شوهر فیلسوف، نمی افتد، افتخار دارد ... نویسنده کتاب در متافیزیک (واقعیت، امروز غم انگیز است) دائما در حال فکر کردن است اگر جهنم در آینده به یاد میآید، نسل جدید مطالبش را نادیده میگیرد. استبداد خفیف، در خانه، فرزندانش از آن می ترسند، اما او نیز در کار خود دخالت دارد و اغلب آنها را نادیده می گیرد. خانم رامزی توسط جیمز، اندرو، جاسپر، راجر و پری، رز، نانسی، کام، پسران و دخترانش دوستش دارد. جیمز شش ساله بسیار نزدیک به مادرش است، پسر خجالتی از پدرش که او را ارعاب می کند متنفر است، مانند خواهر و برادرش، همگی همه بچه ها می خواهند به جزیره کوچکی سفر کنند و از فضای کم نور در این نزدیکی عبور کنند. پدر بارها و بارها به ناراحتی بزرگ کودکان میاندیشد که فردا هواپیما بد برای سفر برنامه ریزی شده خود، از این کار جلوگیری خواهد کرد. خانم رامسی برای تسکین اضطراب جیمز، ناامیدانه به او می گوید که همه خوب خواهد بود، صبح، به طور طبیعی یک طوفان می رسد و کودک ناامید شده است، بازجویی او در برابر پدر افزایش می یابد ... لیلی بریسکو، دوست خانم Ramsays نقاشی بر روی یک بوم سفید است، یک تصویر زیبا از جزیره و دریا، در خارج از خانه شنیده از دوستانش (آنها ثروتمند نیستند) شاید حتی فانوس دریایی، مشکل است، او نمی تواند آن را تمام کند. چیزی که همیشه خانم، خانم و خانم رامسی، بچه ها، پرنده ها را می کشد، مخلوقات کوچکی که در اطراف می چرخند، بادهای قوی، دوستان صحبت می کنند، آقای تانسلی می گوید که زنان نمی توانند رنگ و یا نوشتن، هر گونه عذر و بهانه ای که او نیاز دارد. خدمتکار قدیمی، از شرکت آقای ویلیام بانکز، یک بیوه بزرگتر، خانم رامزی، یک عاشقانه در قلب و یک زن و شوهر شلوغ است، در تلاش است تا دو ازدواج کند. لیلی ساده، بسیار شور و شوق نیست، او آزادی او را دوست دارد، زندگی او تنها برای او، او می خواهد .... سال گذشت، مردم می میرند، جنگ شروع می شود، و در نهایت به پایان می رسد، هیچ چیز برای همیشه طول می کشد، ارواح گذشته، خواهد شد مرده نماند، خاطرات به تعویق افتاده است، بازماندگان ادامه می دهند، نمی توانند فراموش کنند. جیمز در نهایت، قایق را با پدر ناراضی خود می گیرد، با این حال به دنبال تایید اوست، او نیاز دارد، برادران و خواهران، در هیئت مدیره، به افسانه، سیاه و سفید، فانوس دریایی، در بالای افق، دریای صاف همکاری، ثابت باد باد، بادبان پر، آسمان آبی روشن و اقیانوس به همان اندازه آبی این روز را برای سفر خود می سازد. خانم لیلی بریسکو، در این زمان ملانکشی، وظیفه خود را تکمیل می کند، تنها ده سال دیر، او این شاهکار را در اتاق زیر شیروانی قرار می دهد ...

مشاهده لینک اصلی
اوه ویرجینیا! چگونه است که شما کلمات خود را از صفحات بی ثمر به زندگی به ارمغان بیاورید و هر بار احساسات خود را با نیروی زا چطور است که شما لایه های قهوه ای را پوست می کنید و زیبایی وحشتناک هسته را نشان می دهد؟ چگونه است که شما هوشیاری خود را به عمق آبهای تاریک قلمرو ناشناخته که در حال جابجایی است، بر قدرت من تاثیر می گذارید؟ من تعجب می کنم که روح شما هر زمانی که شما قلم خود را برداشتید، با اعتماد به نفس پر است یا شاید مطمئن نیستید از خودتان صنایع دستی، برای ریختن هر اونس از چیزی که ذهن شما به صورت مضاعف به صفحات خالی در پیش بینی منتهی می شود. من تعجب می کنم که آیا صداهای دهه های گذشته را از دست داده اید و در زمان مارپیچی از هم گسستن به گوش هایتان، حکمت واقعی از همه است، همانطور که در یک میز در یک اتاق خود نشسته اید، به سمت انتهای برخی از اندیشه های ولگردی می روید. من تعجب می کنم که آیا تا به حال ارزش آنچه را که نوشتهاید یا هدیه ای که برای نسل ها برای نسل ها گذاشته اید، به ارمغان بیاورید پس از اینکه استخوان ها و گوشت هایتان به گرد و غبار تبدیل شده اند و به جایی که از آن برخاسته اند، بازگشته اید. من تعجب می کنم که آیا تا به حال یک زن مانند خانم رامزی را به طور شخصی شناخته ام - از زیبایی اتریشی اش مأیوس شده است و به شدت از فرمان او در قلب کسانی که در سایه اش زندگی می کردند و راه خود را از همان فرماندهی و زمانی که او غافلگیر شدن من تعجب می کنم که آیا تقریبا هر پیوند زناشویی که بین دو نفر متضرر شده است، تکرار واکنش های بین کلمات و احساسات، گفتار و گفتگو بین رامسایز بوده است. من تعجب می کنم که آیا لیلی بریسکو واقعا یک شخصیت روح واحد مرد و زن است، دوگانگی های آنها که به طور ناقص در شکاف های رنگی که به آن ها می پوشند خالی می کند. من می خواهم حس فانوس دریایی را ببینم و آن را روشن کنم یک نکته نادر که باعث تسهیل شناختی می شود، زمانی که چشم های من به تاریکی تبدیل شده اند. من هدف از وجود آن را ندارم، اما من انجام می دهم. فانوس دریایی را می بینم که از دریایی بی رنگ و بی رنگ است و زندان آن در همه طرف ها است و در تمام بزرگی شگفت انگیزی که از افق من می آید، از من دور می شود و من تعجب می کنم که چطور آنقدر بزرگ می شود، ، شاهد بیخدایی از بازی های زندگی است. من آن را می بینم همانطور که صفحات را روشن می کنم، گاهی اوقات درک نمی کنم که این چیزی است که ویرجینیا می خواهد من را درک کند و گاهی اوقات از طریق تأثیر یک تحقق در یک لحظه از روشنایی عمیق، بیان می شود. هیچ کتاب دیگری به من خسته کننده نیست تلاش برای محاسبه ماهیت آن هیچ کتاب دیگری از چنین تفکر طولانی در مورد من نیامده است. فکر میکنید سهم معمول از پاسخهای بیهوده به یک سوال مانندHowre you @؟ فکر می کنم سریعIm خوب @ یاIm خوب، چگونه شما؟ @ که بدون لحظه ای به تاخیر می افتد و هر بار که پاسخ نادرست و ناکافی است. اگر کسی از من می خواهد به قضاوت در TTL بپردازد، احتمالا Id ممکن است به همان اندازه قابل پیش بینی باشد. این بهترین کتابی است که تا به حال خوانده ام و بلافاصله فهمیدم که چگونه جواب درست و نادرست این است که چطور احمقانه این ساختار Woolf را فقط یک بوت کتاب @ جریان های افکار غیرمنتظره، بسیاری از آنها در طبیعت متناقض هستند، این لحظه از بین یکدیگر در داخل سر من می گذارند و من نمی توانم به صورت واقعی واقعیت انسانی خودم صحبت کنم، چون دهانم را باز می کنم و یا انگشتانم را حرکت می دهم این صفحه کلید این چیزی است که تلاش برای تشریح کردن به فانوس دریایی احساس می کند. صرف نظر از آنچه من می نویسم و ​​یا تلاش می کنم برای نوشتن، مطمئنا اهمیت کمی و بی معنی را در دادن هر کسی حتی یک نگاه کوچک از آنچه ویرجینیا موفق به گرفتن بنابراین بی وقفانه است. صحنه ها و صداها و بوی و احساسات - قوی، ظریف، غیر قابل توصیف. کیفیت زود هنگام یک لحظه زمانی که یک مرد و یک زن تماشای دختر کوچک خود را با یک توپ بازی، یک لحظه نادر زمانی که هر یک از اقدامات و افکار فردی خود را به نحوی در هماهنگی کامل است. پایداری قاطع زندگی و تدبیر محتاطانه و محکم و مطمئن خود را بر زمین جدیدتر تغییر و رابطه تلخ و شیرین ما با این تغییر. جوشیدن با هم از گذشته، حال و آینده در یک تار رنگ و معنا. هر احساسات انسانی همیشه شناخته شده و احساس می شود. همه اینها و خیلی بیشتر فانتزی خالص مغزی، جشن روح جمعی موجود در این دنیای زشت و زیبا ما، تصدیق از درد و شادی است. این همان چیزی است که من فکر می کنم. من یک روز به جیمز می روم به فانوس دریایی می روم، آن را می خواهم که مسیر پیشرفت من را در مسیرهای بی شمار و لرزه ای دوباره به قلب و روح این روایت هدایت کند. من رویای هر گونه حکم را مجاز نمیدانم، هر کلمه ای که به من زل زده به من نفهمید، وقتی دوباره این روز را بخوانم. تا آن زمان من تنها لذت بردن در حال چرخش به ریتم از کلمات او، در اشعار جاودانه خود را در آهنگ زندگی است.

مشاهده لینک اصلی
شما می دانید که چگونه شما مخفیانه ترس از آن است که اگر کسی واقعا شما را می دانستند، می دانستند که تمام مالدیایی ها و ترس ها و ناامنی ها و ناخوشی های شما، مانند شما نبودند. من معتقدم که ویرجینیا وولف با این احساس آشنا بود. من معتقدم که او در مورد اینکه آیا درست بود یا خیر، به عقب و جلو رفت. گاهی اوقات او به نظر می رسد شخصیت های او را دوست دارد؛ در لحظات دیگر، آنها را نادیده بگیرد. شخصیت ها همان افکت های متحرک احساسات برای یکدیگر را نشان می دهند، از تقریبا بت پرستی تا انتقادات ناخوشایند در فضای اندیشه ها می گذرند و سپس به عقب می روند. این به نظر می رسد در توصیف دیوانه وار است، اما در واقع صاف و به طریقی آرامش بخش است، شاید به این دلیل که Woolfs تقلید از اندیشه جریان به طرز طبیعی است. به خوبی، چگونه شگفت آور او می نویسد. از اولین قسمت ها مشخصه بسیار قوی است، بنابراین ظریف، بسیار کامل، به طرز وحشتناک بینش. من نمی دانم چگونه او با هر کلمه ای را انتخاب می کند. در ابتدا احساس کردم که نوشتار تقریبا کاملا ساختگی بود؛ هرگز نباید دست نویسندگان را در کار نادیده بگیریم، فراموش کنیم که این یک ساخت مصنوعی است. اما بعد متوجه شدم که نوشتن خودش شخصیت است، همانطور که در قسمت گذرهای زمان که در آن انسان ها غایب هستند بیشتر دیده می شود. ناگهان هر کس می رود و ما تنها با خانه و زمینه ها و پروس مانده ایم. پاساژ محوری برای درک من از نقش نوشتن به عنوان شخصیت، این استعاره عجیب و غریب در گذر توصیف شب بود: درختان پاییز به عنوان آنها در معرض قرار گرفتن در معرض فلاش پرچم های تار شده در تاریکی غارهای کوهستانی سرد که در آن نامه های طلا در صفحات سنگ مرمر، مرگ در نبرد را شرح می دهند و نحوه سفید شدن استخوان ها و همچنین ماندن در ماسه های هندی به دور از نظر می گذارد. ساختن من می توانم برگ هایی مانند پرچم های پرتقال را تصویر کنم، اما آنها در کلیسای جامع چه می کنند؟ چرا کتیبه در مورد نبرد و استخوان در کلیسای جامع؟ هند چگونه هندوستان را به تصویر درآورد؟ با توجه به سطح Woolfs craftswomanship، خودآگاهی از پروسس، و پیچیدگی این جمله، من نمی توانم باور کنم که تصادف مسئول است. پس از تلاش برای برخی در حال توضیح این و دیگر ساختارهای پروس عجیب و غریب، من تصمیم گرفتم که آن را به معنی آگاهی و اختلافات درونی فکر است. درست همانطور که شخصیت ها جریان آگاهی دارند، روایت نیز می شود. مثل اندیشه های انسانی، گاهی اوقات شکسته می شود، مسیری روشن را دنبال نمی کند، بی نظمی ها را نشان می دهد. این تصورات زمانی اتفاق می افتد که ما به گذرگاه گذرگاه Time Pass تصادفی نیستیم. خانم رامزی در بخش اول، که در آن خانه تابستانی افراد ساکن آن را پوشش می دهد، خانم رامزی، زندگی فیزیکی و عاطفی کسانی را که در اطراف او قرار دارد را مسطح می کند، هر دو پرورش داده و خفه می کنند تا احساسات، اعمال، رفتارها، افکار همه به درجه ای بیشتر یا کمتر مطابق با او انتظارات این بخش اول، تیز، تنگ، و منسجم به نقطه claustrophobia است. بدون خانم رامزی، بخش بعدی ناخوشایند، ناسازگار و بی روح است. حوزه داخلی از لحاظ جسمی و احساسی سقوط می کند. ساختارهای بیرونی و داخلی این رمان یکی دیگر از آینه ها هستند. در بخش نهایی رمان، پیشرفت طبیعی خود را در مقابل تحسین و تحسین برانگیز روایتی پیش می کشد. بچه ها به فانوس می روند؛ مردم ازدواج می کنند و ازدواج از بین می رود کودکان می میرند و متولد می شوند؛ لیلی نقاشی خود را کامل میکند ********************** بررسی دوم مربوط به غیر مرتبط 07/10 ********************** کتاب ها را بخوانید و آنها را فراموش کنید: بسیاری از رمان های شمشیر و عجیب و غریب که در مدرسه متوسطه جذب شده اند، در ذهن من، یک لکه رنگ آمیزی رنگ آمیزی دارند؛ من هیچ چیز از Flinns تاریخ اقتصادی و اجتماعی بریتانیا از سال 1700 به جز عنوان را به یاد داشته باشید. با این حال، برای من سخت است که باور کنم که به فانوس دریایی می تواند به این دسته برسد. با این وجود، دو صفحه از یادداشت های کالج به من می گویند که من حداقل بخشی از کتاب را بخوانم و به شدت در مورد آن فکر کرده ام و به یاد داشته باشم که تا آن زمان تا آن حد که در دست من است قبل از این سال برگزار شود. همچنین می توانم یک دوره را یاد بگیرم که مربوط به آن بود، اما حتی کمتر احتمال دارد که من آن را به صورت خود بخوانم و افکار من در مورد استفاده از گرامر وولف را نوشتم و فکر می کردم که ایده هایش مربوط به دیگر فیلسوفان است. همچنین، به نظر می رسد که من یک دهه و نیم پیش بودم که دقیقا دهه و نیم پیش بود، که قبلا می دانستم اما متنفر بودم از اینکه چهره اش را از دست دادم متنفرم. چطوری جوانترم فکر میکردم هنگام خواندن این کتاب فکر کردم: با ارتباطات ضعیف، سختی نرمال، معانی رهایی بخش که در غیر این صورت در دسترس نخواهد بود. دغدغه با رابطه خطوط / شکل به حساسیت به همین ترتیب معنای تار و پود را هم دارد. همبستگی عالی بین آنچه که ما درک می کنیم و آنچه که در واقع وجود دارد @ همبستگی الهیات قرون وسطایی است. این همچنین پرسش مطرح شده در قسمت پروتئوس را مطرح می کند: چگونه می توانم درک کنم؟ [کتابخانه را برای تاریخچه چگونگی دیدن تئاتری بررسی کنید.]: ایده انتقاد، بررسی شرایط موجود بودن اسم است. دریدا می گوید که نماینده ...

مشاهده لینک اصلی
برای زندگی در ویرجینیا Woolfâ € ™ ثانیه شخصیت از به فانوس غرق بود شادی پر زرق و برق بود. همانطور که صفحه ها را عوض کردم تقریبا مثل یکی از آنها احساس کردم. از طریق یک پروژهای که به طور یکپارچه و به راحتی بین افکار، احساسات و شوخ طبعانه بیندازد، وولف به ما یک گروه شگفت انگیز از خانواده و دوستان ارائه می دهد. آنها وجود داشتند، هر کدام با شخصیت های خود، مجموعه ای از مسائل، چالش ها و خواسته ها، که فقط نیاز به یک نگاه اجمالی داشت تا آنها را کاملا منحصر به خواننده نشان دهد. و آنها در زمان و مکان حرکت می کنند، در مناظر زیبای گسترش گل ها، غروب های رنگارنگ، نور ماه و چشمه های تورم، حرکت می کنند. بنابراین ما از خانم های رامزی می رویم، و ما از طریق شعر و ادبیات ما بلافاصله فریب می خوریم: â € | به طوری که سقوط یکنواخت امواج در ساحل، که در بیشتر قسمت ها تاتو اندازه گیری و تسکین دهنده به افکار خود را ضرب و شتم و به نظر می رسد مشتاقانه به تکرار بارها و بارها که او با بچه ها نشسته کلمات برخی از گهواره قدیمی گمشده طبیعت، \"من از شما محافظت می کنم\" - من از شما حمایت می کنم - اما در بعضی موارد به طور ناگهانی و غیر منتظره، به ویژه هنگامی که ذهن خود کمی از کار که در دست داشت، کمی معنی داشت، اما ارواح رول درامها به طور ناگهانی ضرب و شتم اندازه زندگی، یکی از چیزهای دیوانه کننده از تخریب جزیره و غوطه ور شدن آن در دریا بود و هشدار داد که روزی که در گذشته سریعا به دنبال یک بار دیگر حرکت کرد، آن را به عنوان یک رنگین کمان شفاف € \" این صدایی که در زیر صداها خیره و پنهان شده بود، ناگهان در گوشهایش خم شد و باعث شد تا او به دنبال یک ترور است.\nعلاوه بر این، از طریق تمام صفحات فانوس دریایی، طرح و گفتگو و تفکر فراگیرتری وجود دارد؛ عمدتا طولانی از آگاهی وجود دارد که به ما امکان می دهد تا با هر شخصی هم فکر کنیم. وولف با شخصیت هایش بازی می کند که عناصر ساده ای از احساسات و درگیری ها هستند و ما خوانندگان را به شیوه های نفس گیر خود نقاشی می کنیم تا به صورت بی نظیر. در صفحه اول ما به وسط یک گفتگو پرتاب می شود و بدون ترس از غرق شدن برای دیدن اثر هنرمندان Woolfâ € ™ ثانیه شاهد. بخش اول به صراحت با عنوان \"پنجره\" نامگذاری شده است، و ما خوانندگان یک دیدگاه دیدنی از Ramsays تعطیلات در جزیره Skye ده سال پیش داده شده است. ما با آقای آقای رامزی ملاقات می کنیم، مردی سرد، عاشقانه، منطقی و سختگیرانه، و در حال حاضر، به عنوان یک چاقوی تیزهوش، به عنوان یک تیغه از یک، که به طرز ناخوشایندی رو به زوال نهفته است، نه تنها با لذت برانگیختن پسرش و ریخته گری سوء استفاده از همسرش؛ و خانم رامزی، زن ملایم و زیبا، که با راه های فداکارانه اش تلاش می کند همه چیز را به هم متصل کند: مجددا او را به عنوان یک واقعیت بدون خصومت، بی روح بودن مرد احساس می کرد، زیرا اگر او آن را انجام نداد، هیچ کس آن را انجام نخواهد داد و به همین ترتیب خود را لرزش کمی که یک دیده بان است که متوقف شده است، پالس آشنا قدیمی شروع به ضرب و شتم، به عنوان ساعت شروع می شود tickingâ €، یک، دو، سه، یک، دو، سه. ما همچنین به خانم تانسلی معرفی شده ایم که با خانم رامزی مواجه شده است: با ستارگان در چشم او و حجاب در موهای او، با سیکلمن و بنفشه های وحشی - چه معنایی ندارد، او فکر می کرد؟ او حداقل پنجاه نفر بود او هشت فرزند داشت. قدم زدن از طریق زمینه های گل و گرفتن به جوانه های پستان خود را که شکسته و بره، که افتاده بودند؛ با ستاره ها در چشم او و باد در موهای او ... و ما می دانیم که سازنده مبارزه لیلی Briscoe، به عنوان او شروع به رنگ، که خود را بر روی چیزهای دیگر، خود ناتوانی خود، کمی خود را، و بسیار ado برای کنترل نفوذ خود را به تکان دادن خود (با تشکر از بهشت ​​او تا به حال همیشه مقاومت در برابر) در خانم Ramsay € ™ ثانیه زانو و به او بگویید - اما چه می تواند به او می گویند؟ â € œIâ € ™ م عشق با شما؟ â € خیر، این درست نیست. â € œIâ € ™ م عشق در این همه، â € دست خود را در حجاب، در خانه، در بچه ها مشت زدن. این پوچ بود، غیرممکن بود. و بسیاری دیگر ... با این حال، در این بخش اول احساس کردم خانم رامزی مرکز آن همه، کسی است که همه چیز را با هم تسخیر می کند: در آنجا قبل از او زندگی بود. زندگی، او فکر کرد - اما او فکرش را تمام نکرده بود. او نگاهی به زندگی زد، زیرا او درک درستی از آن داشت، چیزی واقعی، چیزی خصوصی، که او و نه با فرزندانش و نه با شوهرش به اشتراک گذاشت. نوعی معامله بین آنها، که در آن او در یک طرف بود، و زندگی در یکی دیگر بود، و او همیشه سعی در بهبود آن از آن است، همانطور که او بود؛ و گاهی اوقات (وقتی که او تنها نشسته بود) او، صحنه های آشتی بزرگ، به یاد می آورد؛ اما برای اکثر اوقات، به اندازه کافی عجیب است، او باید اعتراف کند که او این چیز را می فهمد که او به نام حیات وحشتناک، خصمانه و سریع به شما حمله می کند، اگر فرصتی به شما دادید. مشکلات ابدی وجود داشت: رنج؛ مرگ؛ بینوا. همیشه در اینجا زن مبتلا به سرطان هم هست. و با این حال او به همه فرزندانش غمگین است، شما باید همه چیز را از آن عبور کنید.\nاما به سختی گذشت زمان. بخش دوم کوتاه ترین اما شاید لوریک و زیبا است. این پیوند گذشته و حال است، اگر ما ...

مشاهده لینک اصلی
من فکر می کنم که در صحنه های خاصی از روش فانوس دریایی Woolfâ € ™ â € \"تکاملی introspective - افشای ظاهری در حرکات ما، دنیای کوچک که در حال ظهور و مرگ در طول زمان برای عبور از نمک â €\" تقلید از خود گاهی اوقات این خواندن مانند تماشای یک قاب فیلم با فریم بود. و من بافتی کمتر نسبت به خانم Dalloway پیدا کردم. اما از هم جدا می شویم، شگفت انگیز است. سال گذشته من در فیلم زندگی نامه هرمیون لی به اندازه کافی بلند شدم تا بدانم که این رمان Woolf به غارت کودکی و ازدواج پدر و مادرش شیرجهز است، که آن را نوشتن می کند تا به عمق خود و شکل مربع را به بالا ساخته است. و رمانهای بسیار کمی که به طرز بلندپروازانه تصور می شد، چیزی شبیه به این نظم، نظم و انسجام و بیقراری دارند. بنابراین خانم دالووی تا کنون مورد علاقه من وولف باقی مانده است - هر چند من هر دو کتاب را به این نتیجه رساندم که خواندن من را کامل نکرده ام، آن را آغاز کرد، با تمایل قطعی برای بازگشت به صفحه اول (متاسفم، اورلاندو). به فانوس دریایی به نظر می رسد مانند یک رمان است که شما هر ساله آن را مرور می کنید. حتی همانطور که در نوع خود میبینم، فکر میکنم: چه عادتی با ارزش و گرانبها است. این به نظر می رسد چیزی است که یک شخصیت جیمز سالته را انجام می دهد â € œâ € œThe باغ گل شعله های زرد و قرمز است. ظهر ترد است؛ شب سردی می بخشد او در حال خواندن دوباره Hawthorne است. »اما به طور جدی، شاهکارهای Woolf اینقدر غنی هستند که نشان می دهد اولین قرائت، یک ایده اولیه درباره آنچه که در آن قرار دارد، باید موقت باشد. تمام شاهکارها به من این احساس را حس می کنند، اما به خصوص Woolf. در اولین بار از طریق خانم Dalloway من تحسین خود را از شیطانی و Pateran و زنانه â € œgrace of lifeâ € برداشت. در فانوس دریایی، به خصوص در مورد آنچه که هنری جیمز در جلسات خود با «موز تراژیک» به آن اشاره کرد، به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم. «هنرمند زندگی»، یک عارضه انسانی و بلوغ اجتماعی است. تنش عقب ماندگاری و حضور خودخواهانه - هم زمان بودن یونیکولا خودخواهی به عنوان یک معرفت روح و جسارت روحانی - جیمز، به نظر می رسد که وولف را زده است، به عنوان یکی از نیم دوجین انگیزه های اصلی بزرگ. \"هر دو جیمز و والف فرزندان معشوقه های ویکتوریا های بزرگ بودند که توسط شاگردان حضور داشتند، اما به شدت وابسته به همسرشان بودند. فیلسوفان احترام که بایستی تا زمانی که مرده بودند، برپا شوند. در مورد نیازهای پدرسالارانه، خاطرات قافیه: او همیشه یک زن نیاز به همدردی، به لخت کردن، برای کنسول. چرا؟ از آنجا که او از شکست خود به عنوان یک فیلسوف، به عنوان یک نویسنده شناخته شده بود. اما اعتقاد او باعث خجالتش شد تا این نیاز به همدردی با مردان را اعتراف کند. نگرشي كه عقل او را به او رسانده است با مردان است، و او را كوچك ترين و معقول ترين مردان دانسته است. ونسا، در روزهای چهارشنبه، دریافت کننده نارضایتی زیادی بود که او سرکوب کرده بود؛ و امتناع او از پذیرفتن نقش او، بخشی از برده، بخشی از فرق همدردی، او را تشدید می کند، به طوری که او احتمالا ناخودآگاه از خشونت وحشیانه خود (| Woolf، A «Sketch of the Past») ما به سادگی با او زندگی کردیم همانطور که ما به طور خود به خود زندگی کردیم، با یک اطمینان اطمینانی که ما را به خاطر تفکرات تفکر و پرواز ذهن، آزمايشات، به این ترتیب با فرض نابغه و منافع ذاتی ما، آزاد کرد، لوکس از بی رحم است که کمیاب این جهان است. این حمایت بود که پدرم با کل وزن مطلق از آن مراقبت کرد. همهی آن برای من تصویر میشد، در حالی که میبینم که مادر ما در کار خود به موسیقی کامل این مقالات گوش می دهد. او می تواند این کار را با تنها نیروی موجود در دسترس خود انجام دهد و می تواند با صافی تسلیم شدن، مانند آرایه ای از همه ادراکات، انجام دهد. (جیمز، یادداشت یک پسر و برادر) آقای. رامسی همسرش را با وزن مطلق وزن خود حفظ می کند. او نیاز خود را به همدردی بی قید و شرط، کودکانه، به خشم و تحقیر فرزندان واقعی تحمیل می کند. خانم رامسی تعجب می کند که آیا شوهرش فکر می کند که کتاب های بهترش را ازدواج نکرده باشد (نیچه گفت فیلسوف ازدواج یک شخصیت قهرمانانه است، رقمی برای کمدی)؛ مطمئنا یک ریاست دانشگاه رامزی به نظر می رسد که کمتر بی رحمانه و بی رحمانه قربانیان مضحک و بی رحمانه باشد. آقای رامسی این چهره بی دست و پا است، زخم زده شده به خانه دار: از همه کسانی که از انزوا و ریاضت زایی که او را در جوانان خود به اوج خود رسانده اند، به طور قطعی با بال های لرزان و غم انگیز به سر می برند؛ غول بی نظیر، فلج می تواند پرواز کند â € œvierable و خنده دار در یک و در همان زمان €؛ آکورد های بزرگ سبک فلسفی او - \"گرمی خشن\"، طنز زگیل تناسلی، تقریبا \"فریبنده ی آخرالزمانی\" - محکوم به صدایی است که فقط با صدای یک پدر صحبت می کند که با فرزندانش صحبت می کند. (در سال 1878، هنری جیمز با پدر و مادر تازه کار والوف ملاقات کرد و آلیس جیمز از تعجب خود را نوشت که به طوری جذاب بود که یک زن برای \"متاهل شدن\"، ازدواج [لسلی استیفن]، غیر قابل توصیف و غیرمستقیم، تردید و آرامش .â €) â € œartist-lifeâ € یک عارضه خاص â € œhuman علامت و بلوک اجتماعی سوء ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب به سوی فانوس دریایی


 کتاب a passage to india
 کتاب خبرچین
 کتاب همه چیز ممکن است
 کتاب اسطوره در روان شناسی بدوی
 کتاب میان باغ های پرتقال
 کتاب Passing