کتاب خورشید همچنان می دمد

اثر ارنست همینگوی از انتشارات نگاه - مترجم: احسان لامع-دهه 1920

در دهه‌ی 1920، جک بارنر روزنامه‌نگار و سرباز سابق جنگ جهانی اول، در پاریس زندگی دربه‌دری را سپری می‌كند. او عاشق لیدی برت اشلی، زنی كه شوهرش را ازدست داده بود، می‌شود. اما به دلیل مصدومیت جنگی كه او را از نظر جنسی دچار مشكل كرده بود، آن دو نمی‌توانند ارتباط عاطفی خود را حفظ كنند و برت با مرد تاجری به نام مایكل كمبل نامزد می‌كند. در این میان رابرت كوهن، دوست صمیمی جک كه زمانی قهرمان بوکس بود، پس از آشنایی با برت عاشق وی می‌شود. این چهار نفر به اتفاق هم برای تماشای جشن سالانه‌ی سان فرمین راهی اسپانیا می‌شوند و در آن‌جا برت عاشق جوان گاوباز می‌شود و همه‌ی آن‌ها را درگیر حوادث غیرمترقبه می‌كند.


خرید کتاب خورشید همچنان می دمد
جستجوی کتاب خورشید همچنان می دمد در گودریدز

معرفی کتاب خورشید همچنان می دمد از نگاه کاربران
نسلی درمی‌گذرد و نسل دیگر از راه می‌رسد، اما زمین تا ابد پابرجا می‌ماند.. خورشید همچنان برمی‌دمد و خورشید فرومی‌شود، و به همان سوی می‌شتابد که از آنجا بردمیده است..
این کتابِ همینگویِ عزیز رو دوست نداشتم و از خوندنش هیچ لذتی نبردم.. هدفش نشون دادن وضعیتِ به اصطلاح «نسل گمشده» بعد از جنگ جهانی بوده، این گمشده بودن رو هم خوب نشون داده، ولی خب نثر کتاب آدم رو اصن جذب نمیکنه. خیلی خوندن این کتابو توصیه نمی‌کنم، ولی اگه خوندیدش حتما حتما بعدش نوشته ی آخر کتاب که احمد کسایی‌پور نوشته رو بخونین، نکته‌های جالبی رو درباره ی نمادهای به کار رفته در کتاب توضیح میده.

مشاهده لینک اصلی
داستان زندگی پر زرق و برق و خوش گذرانی های عده ای روزنامه نگار و نویسنده در پاریس بعد از جنگ جهانی اول
سعی من برای لذت بردن از این کتاب بار ها بی نتیجه موند، هرچند که توصیفات پاریس و اسپانیای بعد از جنگ و شرایط زندگی خاص و دقیق بود و باعث شد کتاب رو ادامه بدم، ولی من به دنبال داستان مستحکی بودم که وجود نداشت.
عمق کتاب زخم خوردگی های روحی بعد از جنگ و پوچی زندگی @نسل گمشده @ ی بعد از جنگ بود.

مشاهده لینک اصلی
آنچه که از این کتاب یاد گرفتم (در هیچ نظم خاصی): 1. یهودیان خشن هستند. یک یهودی در پرینستون بکشد. از دست دادن ناتوان، به ویژه اگر شما در عشق با یک زن زیبا هستید. 4. یک زن زیبا با منحنی مانند یک قایق مسابقه ای ساخته شده است. زنان موجب بروز دوستان می شوند. اگر از سوء استفاده های خانگی رنج می برید، بهترین راه برای کار کردن آن این است که با گذشت زمان از مردان به حد اکثر برسید و پس از انجام کارهایتان، آنها را مانند بافت های مرطوب کنار بگذارید --- اگر اتفاق می افتد که زیبا باشید به اندازه کافی برای جذب نمرات از آنها، است.6. بهترین راه برای نابودی موجودات، راه نوشیدن از طریق فرانسه و اسپانیا است. 7. بانک چپ بمکد یک مهاجرت بیکس 8. اسپانیا، به جز برای گاو نر. Bullfights swell.9. هیچ کس تا به حال هیچوقت زندگی خود را به جز گاو نر. بول ها هیچ توپ ندارند. افرادی که با گاوها اداره می کنند، مکنده هستند. سایر مشاهدات تصادفی از زمان استفاده از کلمه â € œswellâ €: 13No. از واحدهای الکل مصرف شده توسط شخصیت اصلی: Dunno. خیلی محتاط است Hic.Hemingway ممکن است کاملا نسل از دست رفته را دستگیر کرد، اما او همچنین موفق به ایجاد یک ennui عمیق در من، به خصوص در طول طولانی است که در آن شخصیت (هیچ کس که بسیار جالب است برای شروع) انجام کاری جز به نوشیدن (\"من کمی تنگ می دانم شگفت انگیز، آیا آن را؟ آیا شما بینی من را مشاهده کنید؟\") و فریاد با یکدیگر. این اصطلاحات مضطربانه تکراری هستند و این اثر مانند رفتن به یک کافه کنفرانس چپ با یک دسته از آشنایان گاه به گاه است که اصرار دارند شما را با عجایب خسته کننده از سفر جاده ای اسپانیایی خود اصرار کنند. بعد از چند لحظه، چشم هایتان شروع به لعاب می کنند و توجه شما را سرگردان می کند: شما شروع به داخل اتاق دختر خوشگل، خدمتکار ناز، نحوه خورشید بعد از ظهر می کشد الگوهای جالب روی سفره سفره --- هر چیزی که جالب تر از روایت اصلی خسته کننده است. من فقط برای هر یک از آنها مراقبت نمیکنم، و زن برت یک زن است. چرا هر کس به شدت با او عاشقش است؟ آنها به من گفتند که شوهر سابقش با اسلحه زیر بالشش خواب می برد، اما او واقعا؟ و من آرزو می کنم که هرگز نازیبایی و غرق شدن را برای مدت زمان طولانی متوقف کنی تا بتوانند در مورد این کشور باشکو عالی به من بگویند. اما نه، آنها همیشه به این مثلث های عشق خسته کننده و بی نظیر باز می گردند. شما بچه ها واقعا نسل از دست رفته هستند.

مشاهده لینک اصلی
من در پاسیو یک نوار در Key West Florida نشسته بودم. این ماه اوت بود، داغ بود. نوار در ساحل بود که در آن مقدار زیادی از شن و آب وجود داشت. در آب من دلفین ها و امواج را دیدم. دلفین ها پریدند و امواج تکان دادند. شیشه من خالی بود. پیشخدمت به سوی میز من رفت â € œMost absinthe miss؟ â € او پرسید. â € œNo، من بهتر نیست. * سرخورده * â € من دست خود را بر روی شیشه من گذاشته â € œI خواندن در جایی که می تواند باعث توهم و کابوس است. فقط کمی آب یخ را بپوشان. »گفتم او شیشه ای را در مقابل من گذاشت و تصویری از آب را روی شیشه من گذاشت تا آن را پر کند، در آن زمان، آن را متوقف کرد. مردی که نمیدانستم به میزم میرسید و به خدمتگزار گفت: «هیچکدام در Key West برای متوقف کردن نوشیدن الکل در حالی که آگاه هستند، قوانین مانوئل را می دانید! من خودم را تکرار نکنم؛ آیا من را می شنیدی؟ من نمی تونم خودم رو تکرار کنم، آزار دهنده هستم. \"مانوئل چشم هایش را برداشت و\" به آن \"نوشید. من گفتم و شیشه ی آب یخ را به غریبه نگه داشتم، سپس آن را به لبم گذاشتم و نوشیدم. سرد بود. من آن را روی میز گذاشتم. من فقط کتابی را که در آن همه خودم را تکرار کردم، به پایان رساندم. »« من را به نوشیدن دعوت کن »« آقای آقای همینگایا »، گفت:« منوئل »گفت او خواستار آب یخ شده است، بنابراین آنچه را به او دادم، €. یک گربه فرار کرد، سریع بود. â € œMeowâ € آن گفت. نارنجی بود. \"اما شما قوانین مانوئل را می دانید، قوانین را می دانید.\" آقای هاگینو \"تکرار\" من می دانم که قوانین آقای همینگوی، چگونه می توانم؟ شما تمایل دارید که دائما خود را تکرار کنید، باید همه ی اوبونتو ... | â € œWhat شما مانوئل می گویند؟ â € به درخواست آقای آقای Himingway â € œNothingâ € گفت: منوئل. \"آقای همینگوی\" گفت: \"خانم برخی از شامپاین را از هم دور کنید\". مانوئل به سوی آشپزخانه راه افتاد. \"چه کسی هستی؟\" از مردی که نمی دانست پرسیدم. هیمینگ، شما نمی توانید اتفاق بیفتد که با نویسنده ارتباط داشته باشد؟ کتاب او \"خورشید نیز بالا می رود\" کتابی بود که من به آن اشاره کردم؛ من به یاد ندارم که واقعا خیلی خسته ام. در طرف روشن، من فکر می کنم آن را شگفت انگیز برای فشار خون من انجام داد. \"من گفت: در شلوار کراس پوشیده شده و یک پیراهن hawaiian با یک رنگ بیش از حد بسیاری است، او ایستاده بود در جدول من و به من شکسته، عرق کردن رول پایین طرف چهره اش و به ریش خاکستری اش. گرم بود. او نوشیدنی خود را روی میز گذاشت، سخت کرد، صندلی را بیرون کشید و نشست. \"آیا می توانم بنشینم؟\" او پرسید: او پاهای کثیف پاهای خود را روی میز گذاشته و صندلی را پشت سر گذاشته است. â € œ مطمئن، شما در حال حاضر در صندلی. علاوه بر این من فکر نمی کنم طولانی شود قبل از اینکه بر روی الاغ خود بمانید. \"من گفتم، آب نوشیدم، سرد بود. â € œLanguage! ارنست همینگوی، مردی که این کتاب خسته کننده را نوشت، پایش را روی زمین گذاشت و صندلی با یک انفجار پایین افتاد. او دست راست خود را برای تکان دادن من گذاشت. برای مدتی به آن نگاه کردم و آن را گرفتم. â € œStephanie. سلام، من نمیخواهم به عنوان غیر حساس به نظر برسم اما شما مردهام؟ من پرسیدم «واقعا؟ من احساس نمیکنم مرده ام ... حداقل من فکر نمی کنم که هستم. »ارنست مرده« مرگ »! Absinthe زندگی می کند تا شهرت آن @ من گفتم و چپ من از چپ من با دست چپ من smacked. سر من سخت بود â € œManuel !! کجا شامپاین؟ @ من در وحشت فریاد زد: â € œSoâ € ارنست نوشیدنی خود را برداشت و تمام چیز را در یک تلخه نوشید. \"من یکی از بزرگترین نویسندگان آمریکایی هستم، اگر نه بزرگترین، همه می گویند. و شما ... | ... او متوقف شد و اشاره کرد انگشت خود را به من با استفاده از همان دست که هنوز هم شیشه برگزار شد، یخ ذوب خندید: \"شما مانند خورشید نیز بالا نمی رود؟\" او خواسته و شیشه خود را پایین قرار داده است. \"من می دانم، من همین را شنیدم، که شما یکی از بزرگترین نویسندگان آمریکایی بود، بنابراین تعجب من را تصور کنید زمانی که من آن را دوست ندارم مانند بقیه نژاد بشر است. در واقع، من واقعا آن را دوست ندارم ALL! لطفا به من آسیب نرسانید. »مانوئل به میز رفت و مراقب بطری شامپاین و دو عینک بود. او عینک ها را در مقابل ما گذاشت و در مورد باز کردن بطری کار کرد. \"من به خدای تو پشت مانوئل، من فکر می کنم توهم توهم است. امیدوارم که شامپاین به چیزهای طبیعی کمک کند. \"من گفتم، بطری\" پاپ \"را گفت. \"شما نمی توانید به این دلیل که شما توهم نیستید.\" او گفت: \"شامپاین\" ریخت، او برگشت و راه می رفت. من شیشه را برداشتم و نوشیدم این حباب و سرد بود. \"چه چیز دیگری در مورد کتاب من نداشت؟\" از ارنست پرسید: \"واقعا راحت به چهره شما نگفتم، اما، درست گفتم\" تمام شخصیت ها را پیدا کردم بی هدف، غیر قابل توجیه، مستمندان که هیچ ایده ای ندارند چه با زندگی خود، اما در مورد جهان به طور مداوم drunkâ € |. که نمی کند صدای همه چیز که بر روی سطح بد است، اما آن را بسیار جالب نیست. \"من گفت: â € œThey خیلی خسته کننده بود که حتی نمی توانستم به اندازه کافی در مورد آنها به خاطر داشته باشم که چه کسی بود. \"من گفتم:\" احساس کردم هرگز پایان نخواهد یافت، اما زمانی که تنها چیزی که من در مورد آن دوست داشتم، پایان یافت، این واقعیت بود که سرانجام به پایان رسید. هیچ مزیتی بزرگ برای ایجاد کتاب خسته کننده به ارزش من ندارد. \"من آهی کشید و شامپاین را تمام کرد، من خودم و ارنست را یک شیشه دیگر ریختم.\" با عرض پوزش شما از آن متنفرید من فکر می کنم شما نمی توانید همه را بپوشانید. \"او گفت. شما باید شام را بخرید تا شما را برای تسویه حساب شما بازپرداخت کنید. â € œthatâ € ™ لازم نیست، bu ...

مشاهده لینک اصلی
اوه، ارنست همینگوی است. به استثنای کل تفنگ ساچمهای. او مرد بود، زمانی که این چیزی بود. هر چه این بدان معناست او تمام اینها را داشته است: گذشته خالی از سکنی؛ الکل عملكردي راه با کلمات؛ راه با زنان؛ و یک جهنم ریش منظورم این بود که این مرد که می تواند F. Scott Fitzgeralds آلت تناسلی مرد را اندازه گیری کند بدون هیچ گونه لرزش چشم. او فقط آنقدر سرد بود. من دوست Heingway هستم شما ممکن است حدس بزنید که، اما اجازه می دهد آن را پاک کردن خفاش. برای کسی که Bell Tolls در پنج کتاب پنجاه ساله من است (هیچ چیز بهتر از یک رمان ادبی در مورد منفجر کردن پل نیست). پیرمرد و دریا یک رویای تب است. Arms of Goodwill One of the most exquisitively depressing things Ive ever read. با وجود انتظارات زیاد من، خورشید نیز افزایش می یابد @ @ @ @ (به دست نمی آورد؟) به سطح این کتاب ها. یا شاید من احمق باشم ممکن است. این کتاب ظاهرا یکی از شاهکارهایش است - اگر نه او به معنای واقعی کلمه. من فکر کردم این بود - خندیدن - نوعی خسته کننده است. به طور کلی، من تلاش می کنم از استفاده از کلمه @ خسته کننده @ در یک بررسی. یک توصیفگر گسترده، مبهم و رقیق؛ یک فرد ذهنی که چیزی به شما نمی گوید. استفاده از آن برای موضوع تمثیل پنج گانه تلخ 10 گانه مناسب تر است و در آخرین روز مدرسه، پس از آن که گرده دهم، 20 صفحه را حذف کرد، نسخه ی یادداشت کلیف را خواند، و تمام شب با دو انگشت تایپ کرد. من سعی می کنم بررسی های Goodreads خود را به استاندارد کمی بالاتر (استاندارد یک گرید 11 که کلاس های مدرسه تابستانی را برای دریافت پرش در سال ارشد) نگه می دارد. واقعا، هر چند، این تصور من بود: خسته کننده. البته، من این را مطالعه نکردم، در حالیکه سانگریا را در مادرید تماشا می کردم، که من می شنیدم اثر کلی این رمان ها را افزایش می دهد. خورشید نیز در حال افزایش است داستان داستان جیک بارنز، زندگی زودگذر در پاریس را می گوید. او در جنگ جهانی اول زخمی شد و در حال حاضر ناتوان است. او عاشق اشلی است، چه کسی ... چقدر آنها در قرنهای اولیه قرن بیستم شعار می دادند؟ از آنجا که این چیزی است که او دارد، هرچند او جایی برای او جایی دارد که به او باز می گردد. جیک روزنامه نگار است، ظاهرا توسط جنگ خالی از سکنه، و او صرف وقت خود را در نوشیدن در پاریس. همچنین یک مرد به نام رابرت کان، یک بوکسور سابق، که هم عاشق اشلی است نیز وجود دارد. بیل و مایک نیز در اطراف آویزانند؛ مایک در اصل با اشلی رابطه داشت، قبل از اینکه او را به کوهن از دست بدهد، که به نوبه خود او را به یک قهرمان اسپانیایی از دست می دهد. طرح، همانطور که است، شامل یک دسته از نوشیدن در پاریس است. جیک نوشیدنی زیادی دارد، به خانه می خندد، سپس قبل از خوابیدن نوشیدن می کند. (خانه های نوشیدن و ترکیدن من به یاد من از زندگی خود، که ارزش حداقل یک ستاره است). جیک در نهایت قطار به اسپانیا می رود تا ماهیگیری کند. همينگوي صحنه را در جزييات جادويي توصيف مي کند و شما واقعا احساس مي کنيد که جايي براي آن وجود دارد: پس از آن جاده به سراغ قله رفت و به پهلو رفت و به جنگل رفت. این یک جنگل از بلوط چوب پنبه بود، و خورشید از طریق درختان در تکه ها افتاد و گاوهایی که درختان را پشت سر گذاشتند. ما از طریق جنگل رفتیم و جاده بیرون آمد و در امتداد ارتفاعات زمین چرخید و جلوتر از ما دشت سبز نورد بود و کوههای تاریک فراتر از آن بود. این ها مانند کوه های قهوه ای پخته شده که قبلا پشت سر گذاشته بودند، شبیه نبودند. اینها درختان دار و ابرها از آنها فرو می ریزند. دشت سبز کشیده شده است توسط نرده ها بریده شد و سفید از جاده ها از طریق تنه های خط دو درختی که از صخره ای به سمت شمال حرکت می کردند، نشان داده می شد. کتاب به گونه ای ادامه می یابد. آن را به عنوان اینکه همینگوی به دستگاه Garmin معروف تبدیل شده است. گام به گام. راه رفتن به دریاچه. گرما از خورشید. طعم شراب این همه بسیار زنده است و به زیبایی نوشته شده است، اما واقعا، آن را به هر کجا رفت. به نظر می رسید مثل پرکننده. چیزی برای نوشیدن ثابت (در حالی که نوشیدن داستان سفر اسپانیایی را تجزیه می کند). فقدان یک طرح به طور معمول من را تحمل نمی کند، اما کتاب به عنوان یک کل فقط برای من کار نمی کند. من برای کاراکترهایی که اغلب مستی، بی حوصله و خسته کننده هستند، مراقبت نمی کنم. همچنین، من شخصا از کاراکترهایی که اغلب مستی، خجالتی و شاداب هستند، حسرت می خورم. به عبارت دیگر، شخصیت های آرمانگرایانه. واقعا، هر چند، من فقط بیشتر از این کتاب خواستم. دیگران آثار هنری، همگیگونی عمیق به آگاهی من وارد شده اند، به طوری که خودم را دوباره و دوباره به آنها نشان می دهم. خورشید نیز افزایش پیدا نمی کند. در نهایت، گروه جادوگر را جریحه دار می کند تا به پامپلونا برود تا جاهایی را ببیند. نوشیدن وجود دارد دعوا کردن. نوشیدن پرتاب موشک نوشیدن نوشیدن عبور از. نوشیدن من واقعا از خواندن این کتاب خوشم آمد. من تصور می کنم که رابطه جنسی نیز رخ داده است، جایی در میان نوشیدن و گاو و تستوسترون بیش از حد، اما همینگویی گسسته است. در اینجا چیزهای خوبی وجود دارد. همانطور که قبلا ذکر کردم، همینگویی استاد توضیح است. اشعار او فریبنده ساده است؛ اعلامیه هایش عملا یک معامله بزرگ برای قرار دادن شما در آنجا، به صحنه، با بی فایده است. کتاب...

مشاهده لینک اصلی
اگر من معلم انگلیسی همونگیز بودم (و یا هر نوع معلم دیگری)، می گویند @ این بیشتر شبیه یک فیلمنامه از رمان است. کجایی توصیفت میکنی، احساسات کجاست؟ و او چیزی شبیه بهش میگه @ عدم توصیف پیچیده کمک می کند تا بر پیچیدگی ها و ناپاکی شخصیت ها تمرکز کند و احساسات وجود دارد، آن فقط فقط در زیر سطح، تلاش برای آزاد شدن! @ و من می گویم،OK، من حرکت می کنم از C به C + @ اساسا خورشید نیز افزایش می یابد نشان می دهد که همینگویی دوست داشت گاو نر از بسیاری از مردم خواندن کتاب های خود را و او بیهوده بود اما از خودش متنفرم در حالی که شخصیت ها از زمان به زمان خنده دار هستند، همه چیز چیزی به شمار نمی رود، من نمی دانم، Seinfeld. بدون گفتن، آه، بله، این در مورد شخصیت واقعی امریکا است! @ یوود فکر می کند این فقط یک رمان عاشقانه زیبا بود با ظرافت های بیشتر از اکثر. صحبت از، چگونه این در مورد آمریکا بود؟ این بیشتر در مورد نخبگان آمریکایی بود. اکثر آمریکایی ها در سال 1926 در فرانسه و اسپانیا آواره شدند و ناله می کردند. آنها در آمریکا در حال پختن هستند، تلاش برای ساختن آن. می دانید، بدون مرگ. تندرست، با توصیفات ضعیف و شخصیت های شفاف (من می توانم یک شخصیت را یک آسیب ظریف نیز به او بدهم و آن را درد می کند، این باعث می شود من شگفت انگیز؟)، خورشید نیز افزایش می یابد یکی از کتاب های اغراق آمیز Ive تا به حال خوانده است. ایا روزنامه 1926 را خواندید؟

مشاهده لینک اصلی
این ممکن است کتاب مورد علاقه من تمام وقت باشد. به هر حال، قطعا در فهرست ده بالا و تا کنون مورد علاقه من همینگویی (و من دوست دارم برخی از Himingway). اولین بار که این را مطالعه کردم، من بانوی برت اشلی را دوست داشتم. آیا او عوضی است؟ مطمئنا، اما من نمی فهمم که او عمدا قصد دارد هر کسی را آسیب برساند. و ممکن است بحث شود که او دلیلی دارد که یکی باشد: اولین عشق واقعی او در جنگ از دیسنتری (و نه دقیقا از نجیبترین مرگ و میر) جان می گیرد و لزوما اشلی را از نظر فیزیکی تهدید می کند، مجبور به خواب در کنار او و او اسلحه بارگذاری شده (و اجازه می دهد تا روشن شود که، نه، این یک euphemism نیست، فقط در صورتی که شما یک perv). سپس ما یک مرد داریم که ممکن است او را خوشحال کند، جیک بارنز. ضعیف، فقیر جیک، کسی که اسلحه ندارد، بجز یک لودر (به هرحال، یک عصبانیت وحشیانه). من فکر می کنم برت یکی از شخصیت های سرسخت ترین ادبیات آمریکایی است. او ناامید شده توسط جنگ و چگونگی برگشت ناپذیر زندگی او را تغییر داده است، او تلاش می کند تا با استفاده از الکل و جنس فساد را پر کند و خود را در این روند نابود کند. با این حال، بعد از خواندن رمان، متوجه شدم که جیک در طی اولین خواندن من، برت بود. من نیز متوجه شدم که چگونه در طی اولین خواندن من او را اشتباه تفسیر کردم. من فکر کردم که جیک به عنوان بقیه نسل @ Lost از دست رفته بود، اما اکنون اعتقاد دارم که او تنها کسی است که از دست نداده است (به استثنای بیل گورتون، که خط آن @ Road to hell با سگهای پر از نوشابه @ ممکن است مورد علاقه من در کتاب باشد) اگر کسی هر دلیلی دارد که زندگی را ترک کند، جیک است. آیا او برای Brett کاج است؟ بله آیا او برای فهمیدنش با برت از کوه متنفر است؟ مثبت آیا او بیش از برت می شود و متوجه می شود که حتی اگر به طور مناسب برای رابطه جنسی مجهز شود، رابطه ای با او به عنوان غم انگیز به پایان رسیده است؟ Abso-damn-lutely. پس از همه، برت Circe است، به گفته Cohn، و هر کسی به تخت او را جذب خواهد مردی خود را از دست بدهند. موفقیت رابطه بین برت و جیک بستگی به این واقعیت دارد که جیک به معنای واقعی کلمه در این رابطه چیزی برای از دست دادن ندارد. صلیب نوشته شده در این نجیب زاده

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب خورشید همچنان می دمد


 کتاب a passage to india
 کتاب خبرچین
 کتاب همه چیز ممکن است
 کتاب اسطوره در روان شناسی بدوی
 کتاب میان باغ های پرتقال
 کتاب Passing